ریموند کُشتیِر و موج نو
- توضیحات
- نوشته شده توسط زهرا ستوده
- دسته: اخبار عکاسی
- بازدید: 1092
آنا کارینا در فیلم یک زن یک زن است، ۱۹۶۰
عکس آنلاین[1] / مصطفی ملکی: عکسهای سیاه و سفیدش روی میزی در خانه اش پخش شده اند- همان خانهی اجارهای پاریس جاییکه در سال ۱۹۲۰ در آن به دنیا آمده بود.
«همهی زندگیم کاری را که دوست داشتم انجام دادم، نه لزوماً کاری که حقوقش بیشتر باشد. به همین دلیل است که ثروتمند نیستم و هر گز هم بابت این قضیه تاسف نمیخورم.»
با اجارهی این خانه در شرق پاریس که هنوز هم قیمت اجارهاش همان قیمت پس از جنگ است، کُشتیِر[2] قادر بود که به عنوان یک عکاس به سرتاسر دنیا مسافرت کند. راه بازگشت هم همان پلههای لق و شل همیشگی تا طبقهی پنجم بودند. او در زمان اشغال نازیها از پاریس با یک دوچرخه فرار کرد، و بعد از یک مدت کوتاه فعالیت در سازمان مقاومت این شانس را پیدا کرد که به عنوان عکاس نیروی هوایی در جنگ هند-چین در اوایل دههی پنجاه میلادی خدمت کند. به ویتنام و کامبوج مسافرت کرد و تنها آموزگارش خودش بود. فرمانده اش به او گفته بود: «عکسها را خودت بگیر، کار زیاد سختی نیست.»
اما ده سال را نیز بین سالهای ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۹ به عنوان عکاس صحنه در مهمترین فیلمهای موج نو فرانسه فعالیت کرد ــ از ژان پل بلموندو و جین سبرگ که در شانز الیزه خوش خوشک قدم میزدند (در فیلم از نفس افتاده به کارگردانی ژان لوک گدار) تا دویدن ژان مورو روی یک پل به همراه دو عاشقش در فیلم «جولز و جیم» به کارگردانی فرانسوا تروفو- و همین هم باعث شد تا نامش جهانی شود.
زمانی که کُشتیِر در اواخر دههی پنحاه شروع به عکاسی کرد، کارش این بود که کنار فیلمبردار بایستد و در پایان هر صحنه یک عکس بگیرد. عکسها برای آرایش و گریم و در بهترین حالت برای تبلیغات استفاده میشدند. اما کُشتیِر قانون را زیر پا گذاشت. او خودش را چون یک فتوژورنالیست میدید. دوربینش را به سمت کارگردانها و خیلی دیگر از اتفاقات سر صحنه چرخاند. نتیجه- از عکس هایی که نشان میدهند گدار بر روی یک صندلی در حال گرفتن یک شات است تا تروفو که در حال توضیح صحنه برای بازیگرانش است- باعث خلق لحظاتی ناب در سینمای فرانسه شد. او نشان داد که چگونه کارگردانان موج نو، با جسارت خود را به درون رئالیسم و فیلمبرداری با دوربین روی دست و نورپردازی طبیعی بردند.
کُشتیِر دوست داشت تا مکالمات را عکاسی کند. در اولین فیلم بلند گدار، از نفس افتاده، او به آرامی و در سکوت اولین جلسهی کارگردان با بازیگر زن آمریکایی جین سبرگ را عکس گرفت. جین سبرگ با حالتی عصبی در حال خوردن ناخن هایش بود زمانیکه متوجه شد گدار از او انتظار دارد که چگونه کار کند.
ژان پل بلموند و جین سبرگ در فیلم از نفس افتاده، ۱۹۵۹
کُشتیِر می گوید: «گدار صبح زود با ایده ای مبهم از آنچه که در آن روز فیلمبرداری خواهد شد وارد شد. او یک دفتر مشق مدرسه داشت و سریع چند دیالوگ را نوشت و آن را روی چند برگه کپی کرد و به بازیگرها داد. زمانیکه سبرگ متوجه این قضیه شد میخواست که به آیوا (Iowa) بازگردد. او به هالیوود و ارتشی از دستیاران و خدمه عادت داشت. ایدهی ساخت یک فیلم با خطوطی نگاشته شده روی نکههای کاغذ او را ترساند.»
در یک عکس، گدار در حال قدم زدن و نوشتن دیالوگ است و فیلمبردارش نیز در حالیکه در یک چرخدستی ادارهی پست پنهان شده تا جمعیت متوجه او نشوند مشغول فیلمبرداری از شانز الیزه است. کُشتیِر میگوید: «کار سختی است. اما او انجامش داد. گدار یک خالق بود.»
خیلی از عکسهای معروف کُشتیِر از موج نو در واقع از صحنههای خود فیلم نبودند. زمانیکه از نفس افتاده در شانز الیزه در حال فیلمبرداری بود به سبب ازدحام جمعیت کُشتیِر نتوانست نزدیک شود. او از بلموندو و سبرگ درخواست کرد تا یک پیاده روی کوتاه را دور از جمعیت داشته باشند. این همان عکس معروف اوست که آنها را قدم زنان و در حال حرف زدن دز طول خیابان نشان میدهد. «شما میتوانید شادی را در عکس ببینید». دیگری عکس کلاسیک اوست که سبرگ را در حال بوسیدن گونهی بلموندو نشان میدهد. «برای دوری از ازدحام گدار به همراه فیلمبردار به طبقهی پنجم یک ساختمان رفتند. اما من کلوزآپ احتیاج داشتم. برای همین به پایین رفتم و دوباره از آنها خواستم تا این صحنه را تکرار کنند. پنج ثانیه طول کشید.»
ژان پل بلموند و جین سبرگ در فیلم از نفس افتاده، ۱۹۵۹
صحنهی بعدی هم که اینبار فیلم آن را کلوزآپ میگیرد اما کُشتیِر نه، صحنهی داخل منزل سبرگ است. عکسی که حتی نسبت به خود فیلم هم یگانه است.
و اما او و تروفو: در فیلم جولز و جیم، ژان مورو و دو عاشقش روی پل در حال دویدن بودند. کُشتیِر میگوید: « او در حال رقص بود، آنها اما میدویدند. تروفو به عنوان کارگردان آرام و خجالتی بود. از قضاوت شدن میترسید. مورو آسمانی بود. یک موجود خارق العاده.»
کُشتیِر مجبور بود تا زیاد خودنمایی نکند چون همه مقابل دوربین دچار خودآگاهی میشوند و همین باعث از بین رفتن لحظه میشود. شروع عکاسی کُشتیِر کاملاً بر حسب شانس بود و زمانیکه در سن هجده سالگی یک دوربین Leica برنده شد مادرش اجازه نداد تا آن را قبول کند به خاطر آنکه میگفت: ما فقیریم و هزینهی گرفتن فیلم دوربین برایمان گران تمام میشود. بعدها زمانیکه کارتیه برسون از او خواست تا در مگنوم فعالیت کند، او از خرید دوربین Leica امتناع کرد و به همان رولایفلکس خودش چسبید که بارها از سقوطها و در آب افتادنها جان سالم به در برده بود. بنابراین شانسی خود را برای فعالیت در آژانس از دست داد.
همانطور که کُشتیِر در آپارتمانش ایستاده است، میگوید که همهی اینها را به پنجرهی آشپزخانه اش بدهکار است. «یک پنجره زندگیم را تغییر داد. از همین پنجره بود که من مدلِ کامبوج آنگکور وات را دیدم. همین باعث شد تا به جنگ هند-چین بروم و این جنگ مرا واداشت تا عکاسی کنم. پس بدون اینکه متوجه شوم، آن پنجره زندگیم را تغییر داد.»
References
- ^عکس آنلاین (aksonline.ir)
- ^کُشتیِر (www.raymond-cauchetier.com)
نویسنده: زهرا ستوده