پرتره های شرم
- توضیحات
- نوشته شده توسط زهرا ستوده
- دسته: اخبار عکاسی
- بازدید: 984
عکس آنلاین[1] / مصطفی ملکی: این مجموعه عکسهایی از قهرمانان بلغارستانی است که در مرکز تمرین هایشان در ویوین(Vivin) توسط ایوایلو پتروف[2] گرفته شده است. آنچه که در مورد این مجموعه جالب و شگفت آور است این است که این مرکز تمرین هم اکنون هم فعال است و به کار خود ادامه می دهد.
اَلِن موئِری: در ابتدا چه چیزی باعث شد تا به عکاسی علاقه مند شوی؟ آیا علاقه به این موضوع بود تا بتوانی داستانهایی را که معمولاً عموم مردم به آن ها بی توجهاند را بهاشتراک بگذاری؟
ایوایلو پتروف: صحبت در مورد من و عکاسی در واقع به داستانی بر می گردد که چندان هم علاقه در آن تاثیری نداشت ــ یک مرد خیلی جوان که اولین دوربین اش را به عنوان یک هدیه دریافت کرد و شروع به کاوش در ممکنهایی که او می توانست با دوربین اش انجام دهد کرد. در حقیقت، کاوشِ ممکن ها چیزی ست که من هنوز هم سعی میکنم در جنبههای مختلف از کارم انجام دهم. در واقع هیچ علاقهی خاصی به ژانری مشخص در عکاسی در درون من وجود نداشت، جز عکس گرفتن از مردم. احساس ناخوشایندی دربارهی عکس گرفتن از ایشان داشتم؛ آنها علاقهی ابتدایی من نبودند. داشتن یک پیام در لا به لای عکس ها ذهنیت همیشگی من بوده است، و البته این را درک کرده ام در دنیایی که چنین بر روی جامعهی انسانی ما متمرکز است، حضور انسان در واقع چیزهای زیادی را به یک ایده و یا پیام مشخص که یک عکاس تمایل به ارائهشان دارد اضافه می کند. با گذر زمان نگرشم را به این سو گسترش دادم، و اکنون این احساس را دارم که از هزاران پله ای که باید طی کنم تنها چندتای آنها را بالا رفته ام.
پرترههای شرم چیست؟
این یک پروژهی شخصی است که من در محل تمرین پاروزنی برای قایقهای پارویی در ویدین، در شمال غرب بلغارستان، از شرایطی که تحت آنها ورزشکاران مجبورند تا تمرین کنند و علی رغم آنها به مدالهایی هم دست پیدا کردهاند، عکس گرفتم.
بعضی از موفق ترین قهرمانان شهر موافقت کردند که در این پروژه شرکت کنند، قهرمانانی که مدال ها و عناوین متعددی را برای کشورم به دست آوردهاند.
چگون و یا چرا این پروژه را شروع کردید؟ چر این پروژه اینقدر برای شما مهم بود؟
زمانی که من ابتدا وارد این مجموعه شدم، تصویر کاملاً متفاوتی به ذهنم هجوم آورد، پرتره ای ساده از یک پاروزن. اما همزمان از وضعیتی که این قهرمانان (و بچه ها) تحت آن هر روز تمرین می کردند به یکباره دچاره سرگیجه شدم. عقیدهی شخصی من این است که یکی از وظایفی که در جهان بر عهدهی عکاس است به تصویر کشیدن در بهترین شکلِ ممکنِ چیزهایی است که باعث می شوند تا او را یک انسان بنامیم و نه یک تبلیغاتچی!! در کشور من، مسائل اجتماعی-اقتصادی زیادی وجود دارند و ریشهشان هم بسیار عمیق است. احساس میکنم که این پروژه توانست به روشی، بروندادی از آنها باشد.
هدف غایی ای که شما از طریق این مجموعه برای رسیدن به آن امید دارید چیست؟
من تلاش خودم را برای رسیدن به بینش برتولت برشت خواهم کرد، کسی که می گوید: هنر آیینه ای نیست که جهان را منعکس کند، اما تیشه ای ست که آن را شکل می دهد. رویکرد من نسبت به این مجموعه هم کاملاً مستقیم و بی پرده است و تا کنون هم بازخوردهای اجتماعی بسیار وسیعی را داشته است. رسانه ها در کشور من درست پس از چاپ این مجموعه بود که به ناگهان منفجر شدند و امیدوارم انفجاری تهی نباشد و این تیشه و ضربهاش بتواند شکلی درست را برای ساکنین آنجا فراهم آورد.
چگونه شما به این ساختمان دسترسی پیدا کردید و از قهرمانان قول گرفتید که از ایشان عکاسی کنید؟
خیلی خوش شانس بودم که یکی از تمرین کننده ها و یکی از تاثیرگذارترین افراد در رسانهی محلی را می شناختم، بنابراین زمانی که ایده را با آنها در میان گذاشتم، ایشان نیز با مهربانی آن را پذیرفتند و مسافتی طولانی را برای دیدن قهرمانان پیمودند و شرایط را به گونه ای فراهم کردند که بتوانیم کل مجموعه را در یک روز عکاسی کنیم. واقعاً نمیدانم که بدون آنها چگونه می توانستم چنین کاری را انجام دهم.
آیا این ساختمان هنوز هم برای تمرین استفاده می شود؟
بله. این درست یکی از مهمترین نکات نهفته در مجموعه است. حتی یک نظر هم در اینترنت از سوی یکی از بچههایی که آنجا تمرین می کرد را دیدم. او گفته بود که واقعاً به شخصه فکر نمیکردم که جای بدی باشد، اما این عکس ها باعث شدند تا نگاه دوباره و البته عمیق تری را به این بنا داشته باشم. می بینید؟ ظالمانه نیست؟ یک انسان بهترین را چیزی می داند که تنها چیزی است که برایش وجود دارد! شاید لازم به گفتن باشد که این عکس ها در فتوشاپ روتوش نشدهاند.
آیا قهرمانان به دلیلی مجبورند تا در آنجا تمرین کنند و یا این تنها گزینهی موجود و در دسترس است؟
این تنها گزینهی موجود برای همهی آنهایی ست که به ورزشهای آبی و قایقهای پارویی علاقه دارند. و این شهر نیز در ساحل رودخانهی دانوب گسترده شده است و سنتی بسیار قدیمی در این نوعِ به خصوص از ورزش دارد.
رویکرد شما در هنگام عکس گرفتن از سوژه ها چه بود؟ چه نورپردازی و تجهیزاتی را استفاده کردید؟
در این مورد، من مطمئن بودم که به منظور کاراتر بودن این عکس ها باید به آنها نظری والا داشته باشم. کیفیت تولید به تنهایی می توانست کنتراست زیادی را به آن زوالی که من برای پس زمینه انتخاب کرده بودم بدهد. این کار آسانی نبود، به این خاطر که مجبور بودم بعضی از تجهیزات نورپردازی ام را از این شهر به آن شهر حمل کنم چون محل زندگی ام با صحنهی عکاسی بسیار فاصله داشت.
نورپردازی هم شامل یک لنز پهن فرنزِل، یک چتر پخش کننده(دیفیوز) و یک چتر سفید بسیار بزرگ دیگر بود. افرادی هم که با مهربانی قبول کردند تا مقابل دوربین قرار بگیرند آنچه را که از ایشان انتظار می رفت را کاملاً می دانستند و نیازی به بازیهای تجاری مانند آماده کردن مدل نبود.
حرف آخر؟
از نقطه نظر شخص من و در این لحظه به سوی تمامی آنهایی که عکاسی را می خواهند انتخاب کنند: هیچگاه فراموش نکنیم برای آنکه بتوانیم اعتماد مردم را جلب کنیم لحظه ای از مسیر شخصیتی و انسانی خود منحرف شویم و دچارِ «به هر قیمتی» شویم، فقط سعی کنید خودتان باشید. و اینکه نباید فراموش کنم که همهی این کلام و صحنه ها را از تارکوفسکی بزرگ دارم که می گوید: «یاد بگیرید تا زمانی را با خودتان صرف کنید و همراهی با خودِ درونتان را گرامی بدارید. فقط در این سکوت است که شما در نهایت به واقع می توانید آنچه را که در درونتان گسترانیده شده است را بشنوید، چنان که بتوانید بی وقفه پس از آن تعقیبش کنید.»
References
- ^عکس آنلاین (aksonline.ir)
- ^ایوایلو پتروف (www.ivaylopetrov.eu)

نویسنده: زهرا ستوده